027 استقبال از ضرر
نویسنده : مدیر سایت
سه شنبه 30 مرداد 1397
بازدید: 1318
زبان : فارسی
آن روز صبح هم ساعت نه و نیم از خواب بیدار شد و متفاوت با همه ی کارگران که ساعت هفت کارشان را آغاز می کردند، دمپایی به پا و خش خش کنان رفت دنبال خرید نان تازه و صبحانه. ساعت حدود ده و نیم بعد از صبحانه اش رفت پشت ساختمان و کم کم بوی دود مواد بلند شد. صدای سلام بی حال صبح گاهیش را ساعت حدود دوازده ظهر شنیدم. آن سال مدیر پروژه ی یک مجتمع بودم در یکی از بندر ها و معمولا کارگران و استادکاران از شهرهای دیگر به آن جا می آمدند. جواب سلامش را دادم و او ....