065 خوبان بی نام
نویسنده : مدیر سایت
شنبه 13 بهمن 1397
بازدید: 1186
زبان : فارسی
تصویر اون روز ها در ذهنم کم رنگ بود و وقتی بزرگ تر می شدم با تعریف های مادر پررنگ می شد دو ساله بودم پدرم یه ماشین امریکایی مدل روز و یک خونه نقلی توی شیراز داشت کارمند بود حقوق خوبی می گرفتو میتونست زندگی آبرومندانه ای رو اداره کنه برخی لباس هام رو از ژورنال های انگلیسی سفارش می داد که با پست برامون ارسال می شد