آب و انار و نبات
نویسنده : مدیر سایت    
جمعه 1 دی 1402
    
بازدید: 210
    
زبان : فارسی
    

بي‌بي کنار پنجره روی تشکچه تکيه زده بود به پشتي و زير آفتاب آذر، انار دانه مي‌کرد. من به حرکات ظريف انگشتان زمختش نگاه مي‌کردم که هنرمندانه دانه‌ها را از پوست انار درمي‌آوردند و توي کاسه مي‌ريختند. نگاهش به من بود و حواسش به انار. يکي از دانه‌هاي انار افتاد و قل خورد روي قالي. دانه را برداشت، فوتي کرد و توي دهان گذاشت. گفت: «ميوة بهشتيه. نبايد حروم بشه.» هميشه مي‌گفت: 

«من سه تا رفيق بي‌زبون دارم؛ آب ؛ انار و نبات» هر جايمان که درد مي‌کرد، وقتي به او مراجعه مي‌کرديم، تجويزش نبات بود. اصلاً انگار جعبة شفاي طبيب‌الاطبا و حکيم‌الحکما باز شده و توي آن فقط چهار حبه نبات بوده. مي‌گفت: «اين نبات هزار تا خاصيت دارد و درمان هر درد بي‌درمان است. گاهي اگر کسي دلش مي‌گرفت يا مشکلي داشت و مي‌خواست سبک شود، سراغ بي‌بي مي‌آمد و سفرة دلش را باز مي‌کرد و مي‌ريخت کف دل بزرگ و گستردة بي‌بي. بي‌بي موهاي حنابستة فرق‌وسطش را با انگشتاني که نشان زحمت و محنت روزگار رويش پيدا بود، مي‌داد زير چارقد سفيد گُل‌گُلي و با همان انگشت، گوش‌هايش را از زير چارقد مي‌آورد بيرون که ‌اين آدم نالان بفهمد که گوش‌هاي بي‌بي به حرف‌هايش بدهکار است. 

انگار مي‌دانست که همين گوش‌دادن سبک مي‌کند سر پر درد آدم‌ها را و باز مي‌کند دريچة تنگ دل‌ها را. آخر کار باز هم تجويزش نبات بود. بي‌بي مي‌گفت: «اين نبات هزار تا خاصيت دارد و درمان هر درد بي‌درمان است؛ اما يک عيب هم دارد و عيبش اين است که شيريني‌اش را به همه نشان نمي‌دهد. نبات و صبر شبيه هم هستند؛ هر دو شيرينند. نبات شيرين است؛ اما براي آب جوش و چاي داغ، صبر هم شيرين است؛ اما نه براي آدمي‌ که داغ نديده و سختي نچشيده. صبر به قدّوبالاي آدم‌ها نگاه مي‌کند، ببيند چقدر تاب قـلقـُل دارند. اگر طاقتشان را ببيند، اگر ببيند که دارند تاب مي‌آورند، آرام‌آرام صداي تِک‌تِک شکستنش مي‌آيد، يواش‌يواش مي‌بيني که انگار استکانت دارد شيرين مي‌شود. شيريني صبر هم مثل نبات، دواي هر درد بي‌درمان است.» 

بي‌بي ليوان آب را از طاقچه برداشت، کاسة انار را جلوي من گذاشت و گفت: «اگه سه تا چيز رو ياد بگيري و به بچه‌هات ياد بدي، هيچ‌وقت رنگ غم رو نمي‌بينيد.» 

گوش‌هايم را تيز کردم و چشم‌هايم را باز. 

ادامه داد: «اول، حتي يه حبه نبات رو دور نريز تا دوا و شفا هميشه همرات باشه؛ دوم، هيچ‌وقت حتي يه دونه انار را هم زير پا له نکن تا راه بهشت را گم نکني و سومي ‌‌که از همه مهم‌تره ‌اينکه هميشه حواست باشه که حتي يه قطره آب رو حروم نکني تا روشنايي و نور و برکت باهات قهر نکنه»

 

مهدی میرعظیمی

شیراز



  نظراتـــــ