جوراب پند آموز
دوشنبه 25 دی 1402
بازدید: 145
همینطور که کلید و پریزها رو با دقت سر جاشون نصب میکرد، گفت: « نقاش باید عقبعقب از ساختمون بره بیرون. این سفارش همیشگی مرحوم پدرم بود» گفتم: «خدا رحمتشون کنه، اما معنی این توصیه چیه؟» گفت: «آخه، نقاش آخرین استادکاری هست که توی ساختمون کار میکنه و باید عیب کار همه رو اصلاح کنه و بعد بره بیرون. برای همین باید هر مشکلی رو که توی نازککاری و برقکشی و کارهای دیگه هست برطرف کنه و عقبعقب از ساختمون خارج بشه. خدابیامرز که یه شغل آسون و بیدردسر برای ما به ارث نگذاشت». خندید و مشغول عوضکردن لباسهاش شد. من هم با خنده گفتم: «عوضش همۀ حرفهای اون خدا بیامرز پند و عبرته!» با سر تأیید کرد و دکمههای پیرهنش رو بست. وقتی جورابش رو برداشت که بپوشه آهی کشید و گفت: « همین جوراب رو می بینی؟ این هم برای من پر از پند و عبرته.» خندیدم و گفتم: «جوراب دیگه چه پندی داره؟!» گفت: «تابستون چند سال پیش رفتم برای نقاشی خونۀ مادربزرگ یکی از دوستهام. از نردبون بالا رفتم که طاقچۀ زیر سقف اون خونۀ قدیمی رو رنگآمیزی کنم. چشمم به جوراب گرهخورده و خاکگرفتهای افتاد. وقتی جوراب رو بازکردم، دیدم پر از طلاست. با خوشحالی پایین اومدم و گفتم: « مادرجون مژدگونی بده که برات گنج پیدا کردم» مادربزرگ لبخند تلخی زد و گفت: « من و گنج؟! گنج و خوشبختی سالهاست که با من و این خونه قهره» گفتم: «ولی اینبار واقعیته. این گنج اون بالا پنهون شده بود». پیرزن وقتی جوراب پر از طلا رو دید روی زمین نشست و دیگه حرف نزد. خیلی ترسیدم. براش آب و قند آوردم. ساعتی بعد با اشک و گریه گفت: « همۀ سیاهبختی من از این جورابه. حدود بیستسال قبل وقتی قرار بود با شوهر مرحومم، همراه پسر و عروسم بریم سفر، طلاهام رو توی این جوراب ریختم و انداختم اون بالا که جاش امن باشه. مسافرتمون طولانی شد و این رو فراموش کردم و هرچه دنبال طلاها گشتم پیداشون نکردم» اشک اَمونش نداد. کمی آبقند خورد و ادامه داد: « به عروسم مشکوک شدم. زندگی رو به کامشون تلخ کردم. هرچه گریه و التماس کرد، توجه نکردم. پیش همه آبروش رو بردم. پسرم رو مجبور کردم طلاقش بده. کاری کردم که حتی خانوادهاش هم پناهش ندادند. دخترک آواره شد. پسرم که زنش رو خیلی دوست داشت، افسرده شد و خودش رو کشت. شوهرم سر سالِ پسرم دق کرد و مُرد. ای کاش من توی همون سفر مرده بودم و این روزها رو نمیدیدم!».
جوراب رو پوشید و رفت.
مهدی میرعظیمی
شیراز
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.