اعصاب خُردی امروز من
جمعه 20 مرداد 1402
بازدید: 388
ساعت نه باید کارگاهی را برای یکی از شرکتها برگزار میکردم و قرار بود رانندهی آن شرکت ساعت هشت به دنبالم بیاید.
ساعت هفت و پنجاه دقیقه از شمارهای ناشناس این پیام آمد:
سلام
سر کوچه منتظرتونم.
خانه ما توی یک کوچه هزار و دویست متری است و من باید چیزی کمتر از یک کیلومتر راه میرفتم تا به سر کوچه برسم.
کم و زیاد مسافت مهم نبود اما پروتکل تشریفاتی خیلی مهم بود. با خودم فکر کردم که با ماشین خودم میروم و گزارش را به مدیرش میدهم.
اما منصرف شدم. چند قدم که رفتم تصمیم گرفتم اسنپ بگیرم و بعد زنگ بزنم که من رفتم شما هم بیایید، باز چشمپوشی کردم.
هر طور میخواستم از کار راننده بگذرم نمیتوانستم و از خودم میپرسیدم یعنی این بندهخدا توی کوچه را نگاه نکرده و طول آنرا ندیده؟ واقعا چه فکری کرده که سر کوچه ایستاده؟!
زنگ زد و پرسید: چرا نمیآیید؟ میخواید بیام توی کوچه؟ و خندید!
از صدای خندهاش کفری شدم. گفتم:
نه قربان! شما خودتون رو توی زحمت نندازید. اگر هم معطل شدید ببخشید! نیستش که من باید یک کیلومتر پیاده بیام، چند دقیقه طول میکشه!
خندید و تلفن را قطع کرد.
دلم میخواست شکل این آدم را ببینم!
گرمی آفتاب و قدم زدن با لباس رسمی و اعصاب خطخطی باعث شده بود که از سر و پیشانیام عرق بچکد.
وقتی رسیدم ماشینی آنجا نبود!
زنگ زدم. با همان خنده گفت:
انگار هنوز یک کیلومتر پیادهرویتون تموم نشده!
گفتم: شما رفتید؟!
گفت: نه، سر کوچه ایستادم؟
گفتم: کدام کوچه؟
گفت: ۲
برق از کلهام پرید و پیامکی که آدرسم را برای مدیر آموزش شرکتشان فرستاده بودم چک کردم.
کلمه جنوبی را از انتهای نام خیابان جا انداخته بودم!
پرسیدم: کدام خیابان هستید شمالی یا جنوبی؟
با همان خنده گفت: شمالی!
وقتی شنید که من توی خیابان جنوبی هستم در کمتر از یک دقیقه خودش را به من رساند.
مسیرمان از خیابان شمالی بود. به سر کوچه ۲ که رسيد خندید و کوچه را نشانم داد.
کوچهای که سر میدان است و توی آن فقط سه خانه است.
راننده بسیار محترم و دوستداشتنی بود و از همان اول با یک موسیقی خوب و کولر از من پذیرایی کرد.
داستان را که شنید خندید و گفت: وقتی میگفتی یک کیلومتر پیادهروی دارم، خیال میکردم که شوخی میکنی و به کوچه سه متریتون میگی یک کیلومتری!
هنوز در حال فکر کردن به بدبینی خودم و خوشبینی او هستم و چهقدر خوشحالم که با تصمیمی عجولانه خودم را ضایع نکردم که حالا جلوی همه خیت شده باشم.
مهدی میرعظیمی
شیراز
۱۹ امرداد ۱۴۰۲
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.