معرف از معرف اجلی باید
دوشنبه 13 شهریور 1402
بازدید: 411
معرِّف از معرَّف اجلی باید.
یادداشتی بر متن استاد ابوالقاسم فقیری / روزنامه عصر مردم 8/06/1402
بهراستی تو از اهالی کدام فصلی که زادروزت در زمستان است و امروز هشتاد و ششمین قبای تابستانی را ازتن برون میکنی؟
مادرت نیست اما من برایت وانیکاد میخوانم که چشم بد از تو دور باشد و دعای نیک بر تو ارزانی.
یادت هست برگ نخست از امیرارسلان را که میخواندی؟ کتاب بوی گِل میداد و اتاق بوی گُل.
چه خوش اقبال بودیم ما که تو قلم را بهدست گرفتی و نهر نوشتن را جاری ساختی تا داستانهایی که بر قلۀ قاف یخ زده بودند آب شوند و از دوردستان و دیردستان به زمینهای تشنۀ ما برسند.
ای باغبان؛ چه ضمادی بر پینۀ دستانت آغشتهای که از آنها مهربانی میتراود و عطر عشق بر هر سری که
تو نوازش فرمودی جاودانه میشود؟
مگر درخت نارنج حیاطتان ریشه به کدامین بهشت دوانده که چهار فصلتان بهار است و مگر چه شاهدانهای در باغچه میافشانید که هر گنجشک که نوک بر خاک میزند به هزاران بدل میگردد؟
مگر نان معلمی خوردی که هر کلامت آیهای بیهمتاست برای روشن کردن کورهراههای دور؟
مگر روی سپیدت میگذارد که چشممان به موی سپیدت بیفتد، مگر بخت بلندت رخصت میدهد که قامت در راه عشق خمیدهات را بنگریم؟
چه تیرها که از چلۀ قلم رها کردی و آرشوار مرزهای فرهنگ شیراز را گسترانیدی. دستی به پیشانی بکش که آب رویت آبروی شیراز است.
بوسه بر دستان لرزانت که ستونهای سترگ و استوار میآفرینند.
نوازش قلمت مرا سایۀ همایون هماست که مگسی را که تو پرواز دهی شاهینی است.
پیشکش به استاد ابوالقاسم فقیری که عمرش را برای فرزندان این سرزمین وقف کرد و چراغ داستاننویسی و فرهنگ و ادب را روشن نگاه داشت.
مهدی میرعظیمی
13/06/1402
شیراز
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.