065 خوبان بی نام

تصویر اون روز ها در ذهنم کم رنگ بود و وقتی بزرگ تر می شدم با تعریف های مادر پررنگ می شد دو ساله بودم پدرم یه ماشین امریکایی مدل روز و یک خونه نقلی توی شیراز داشت کارمند بود حقوق خوبی می گرفتو میتونست زندگی آبرومندانه ای رو اداره کنه برخی لباس هام رو از ژورنال های انگلیسی سفارش می داد که با پست برامون ارسال می شد



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.