هر وقت رسیدی!

به مترجممون توی آلماتی گفتم: «از این نون خوشمزه برامون بگیر.»

پرسید: «کِی بگیرم؟»

گفتم: «هر وقت رسیدی!»

پرسید: «هر وقت کجا رسیدم؟»

گفتم: «نه، منظورم اینه که هر وقت وقت کردی بگیر، مهم نیست کِی، فقط بگیر.»

بعد از چند روز که چند بار برای کارهای دیگه این جمله ساده رو از من شنید، گفت: «حالا فهمیدم دلیل آرامش شما شیرازی‌ها چیه. پشت این جمله ساده یه دنیا فلسفه است؛ یعنی شما مخاطبتون رو عاقل فرض می‌کنید، بهش اعتماد دارید که خودش می‌دونه چه وقتی کار رو انجام بده، و بی‌خود با عجله و هولش نمی‌کنید. شما به دنیا هم اعتماد دارید که هر چیزی به موقع اتفاق می‌افته. با زمان نمی‌جنگید، نه ازش عقب می‌افتید و نه تلاش می‌کنید ازش سبقت بگیرید. در حال زندگی می‌کنید و ازش لذت می‌برید.»

این نگاه، توی حرف‌های روزمره‌ی ما هم هست: وقتی می‌پرسیم «حالت چطوره؟» ما نمی‌پرسیم «گذشته‌ات چطور بوده؟» یا «آینده‌ات چطور خواهد بود؟»

و وقتی می‌گیم «خوش‌حالم»، منظورمون اینه که خوش‌حالیم در همین لحظه، نه خوش‌گذشته و نه خوشحال‌آینده.

مفهوم «حال» برای من خیلی مهمه؛ من زندگی رو در همین لحظه لمس می‌کنم، به زمان اعتماد دارم و می‌دونم هر چیزی سر جای خودش اتفاق می‌افته.

 

مهدی میرعظیمی

۱۰ مهر ۴۰۴



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.