خرمالویان عزیز

خرمالو میوۀ بی‌ادعایی است؛ ناز و ادا ندارد.

حتی خیلی‌ها او را میوه حساب نمی‌کنند و این بخت‌برگشته را هم‌تراز گوجه می‌دانند.

بگذریم... من که خودم برای گوجه هم در حد آووکادو احترام قائلم!

خرمالو مثل موز نیست که به تریشِ قبایش بربخورد و زود سیاه شود،

مثل توت‌فرنگی هم نیست که جرأت نکنیم یک لحظه تنهایش بگذاریم و له شود.

حتی مثل سیب و پرتقال هم نیست که بخواهد پوست کنده شود و خوردنش کارد و بشقاب بخواهد.

مثل خیار، نیازی به شستن ندارد؛ همین‌طور برمی‌داریم، از وسط نصفش می‌کنیم،

و با یک فشار، دل و قلوه‌اش را هورت می‌کشیم... خلاص!

با شیر می‌شود خوردش، با بستنی عالی می‌شود،

کیکش بی‌نظیر است، خالیِ خالی هم که... نیاز به عرض بنده نیست!

خرمالو حتی منت درختش را هم ندارد.

نارس نارس چیده می‌شود، می‌رود توی سبد پلاستیکی دوزاریِ گوشه‌ی آشپزخانه،

و خودش، بی‌نیاز از مراقبت، آرام‌آرام می‌رسد.

اما آمار که بگیری، هیچ‌کس نمی‌گوید من خرمالو را دوست دارم،

یا خرمالو میوۀ محبوب من است.

انگار بعضی آدم‌ها هم مثل خرمالو هستند...

آدم‌هایی که کم‌توقع‌اند، بی‌ادعا، آرام، مفید.

آن‌ها اگر لهِ لهِ له هم شوند، صدایشان درنمی‌آید.

باید بیشتر مراقب خرمالوصفت‌های زندگی‌مان باشیم؛ خرمالویان عزیز!

شما چطور؟

تا حالا دور و برتان خرمالو دیده‌اید؟

یا اصلاً...

خودتان حسِ خرمالو بودن را تجربه کرده‌اید؟

 

مهدی میرعظیمی

۲۶ مهر ۴۰۴

شیراز



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.