نداریم!

امسال روز روانشناس و کارگر و معلم نداریم.

امسال همه‌اش روز کارگر است. از همان اولش که کارگران توی معدن برایمان معلمی کردند و این روزها که برایمان شدند مشاور و روان‌شناس.

دوستان زیادی دارم که روان‌شناسند و امسال یادم رفت که برایشان یادداشتی بنویسم و روزشان را تبریک بگویم.

یادم نرفت، راستش را بخواهید دستم نرفت.

چه بنویسم؟ از نوشتنم چه بر می‌‌آید؟

دلم می‌خواست می‌شد همه‌ی علم روانشناسی را بجوشانیم و عصاره‌اش را ببریم بندرعباس و بچکانیم روی زخم خانواده‌هایی که عزیزانشان مفقودند یا پر کشیده‌اند یا مصدومند.

انگار گل این سه گروه را با هم سرشته‌اند؛ معلمان، کارگران و روان‌شناسان!

حالا که خوب فکر می‌کنم می‌بینم هر سه گروه همیشه دارند کار همدیگر را انجام می‌دهند.

کارگران آموزگار ازخودگذشتگی و دیگر‌خواهی‌اند و معلمان تراپیست تک‌تک فرزندان جامعه.

روان‌شناسان هم کارگرانی هستند که دشواری‌ها و گره‌های کور ما را که ریخته‌ایم توی گونی، روی دوششان حمل می‌کنند.

چقدر از این باد بدم می‌آید؛ مبارک باد، گرامی باد، فرخنده باد.

باد اگر چیزی بارش بود که باد نبود! نشنیدی که می‌گویند باد هوا؟

باد تنها کاری که بلد است شعله را شعله‌ور تر کردن است تا اگر صد تا ایلوشین هم آب بپاشند خاموش نشود و معلم و کارگر و روان‌شناس را جزغاله کند.

مشکل از همین بادها است. روز معلم و کارگر و روان‌شناس مبارک باشد یا نباشد چه فرقی می‌کند؟ آن‌ها که دارند تخته‌گاز کارشان را انجام می‌دهند اما چه فایده؟

مُشتی نشسته‌اند تا هر چه آن‌ها رشته‌اند را پنبه کنند.

آن‌ها مبارک‌باد نمی‌خواهند، فقط برخیز و پیش از آن‌که دودمان همه‌مان بسوزد پیاله‌ای آب خنک بیاور.

نیاز نیست آب را بر آتش بریزی یا به دست تشنگان بدهی.

آب را به‌صورتت بزن بلکه بیدار شوی، بلکه معلم را ببینی، بلکه متوجه کارگر شوی، بلکه گوش‌هایت به حرف روان‌شناس بدهکار شود.

بلکه در آتش نسوزی!

  

مهدی میرعظیمی

۹ اُردی‌بهشت ۴۰۴

شیراز



   نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید مدیر سایت در وب سایت منتشر خواهد شد.
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.